روز ۲۱ فوریه از طرف یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شدهاست. به این مناسبت اتحاد برای ایران با رحمان جوانمردی روزنامه نگار و فعال کرد گفتگو کرده است.
١. علی یونسی مشاور رییس جمهوری در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی و دینی که گفته است خواست تدریس زبان مادری بیشتر یک خواسته سیاسی و روشنفکرانه است. آیا به نظر شما خواست زبان مادری در بین اقوام ایران تبدیل به یک خواست شهروندی فراگیر شده است؟
ابتدا باید بگویم كه “تدریس زبان مادری” یك تعبیر ناقص از حقوق زبانیست و حق تحصیل “به” زبان مادری كه معطوف به حقوق مساوی كودكان است و در اسناد حقوق بشر بتصریح و موكدا بر رعایت و اجرای آن تاكید شده، یك حق همگانی و در زمره حقوق كودك است. نكته مهم دیگر بكارگیری زبان مادریست كه در بحث حقوق زبانی كمتر به آن پرداخته میشود. بكارگیری زبان و فرهنگ در همه شئونات یك حق روا برای همه تنوعها در ایران است.
بنظر من علی یونسی بدون آمار و تحقیق این نظریه را میدهد.
یونسی در ادامه قولی كه از او در سوال نقل كردهاید، میگوید: “اگر این موضوع را از آنها [منظور وی از ٱنها همان ٣ گروه “کردها، آذریها و بلوچها”ست] نظرخواهی کنید، متوجه میشوید که این خواست آنها نیست بلکه خواست عده معدودی افراد سیاسی است”. این یعنی نظرخواهی نشده ولی او نظرخواهی نكرده حدس میزند اگر از آنها (کردها، تركها، عربها و بلوچها و بقیه اقلیتهای زبانی) نظرخواهی شود متوجه درستی این نظریه مشاور رائیس جمهور میشوید! پس نتیجه میگیریم كه در ایران آمار و یا تحقیقات میدانی یا مشابه آن وجود ندارد؛ اما میتوان با اتكا به آمار و اسناد دیگر و با باز كردن مسئله متوجه شد كه خواست تدریس زبان مادری اگر حتی تنها یك خواست سیاسی یا روشنفكرانه هم باشد، قربانیان آن، كلیت این جوامع هستند و بیشتر از همه كودكان آن جوامع صدمه می بینند.
اظهار نظر یونسی با سیاسی و غیرفراگیر نامیدن «خواست تحصیل زبان مادری» در تلقی عامدانه و نگاه از بالای اوست که آن را نزد شهروندان کم اهمیت می داند. بطور قطع برای هر ناظر سیاسی یا حقوق بشری در ایران این برخورد و موضع آشناست. بهانه غیر “فراگیر” بودن خواستههای مردم و حتی انتساب آنها به “بیگانگان” و “خائنین” در غالب موارد حقوق بشر مصداق دارد و با چنین ترفندی خواست عموم مردم را فقط خواست قشر روشنفکر و عده ای محدود می دانند و البته همین قشر روشنفکر و عده محدود را هم بعدا به ضدیت با مردم و خیانت متهم می کنند.
بدیهیست در ایران سانسور زده و بشدت دشمن تنوع كسی نمیداند چند درصد مردم یا چند درصد زنان از حقوق زنان یا برای نمونه از آزادی پوشش حمایت و یا چه درصدی حقوق و آزادی ادیان را طلب می كنند.
گرچه نمی توان میزان آرای بالای آقای روحانی در بلوچستان كه ٨٠ درصد و در كوردستان که ٧٠ درصد بود را با نظرسنجی در باره زبان مادری یكی دانست اما با توجه به تبلیغات مشخص روحانی برای حقوق اقلیتها و اتنیكها در ایران از جمله توجه به زبان مادری در بیانیه ١٠ مادهای خود میتوان نتیجه گرفت كه آموزش زبان مادری خواستی فراتر از خواسته روشنفكران باشد.
علی ربیعی، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی كه چون یونسی عینك امنیتیش نسبت به آموزش زبان مادری قوی نیست در آذرماه ١٣٩٤، از ١٧٠ هزار کودک در سال تحصیلی ٩٣-٩٤ صحبت میكند كه “از تحصیل در مقطع ابتدایی بازمانده اند” او در ادامه اذغان میكند كه تعداد زیادی از مردودیها را “کودکان دوزبانه” تشکیل میدهند. لازم به توضیح است؛ در صحبت مسئولین در ایران “دوزبانه” به كودكانی اتلاق میشود كه زبان مادریشان فارسی نیست و آمار و عدد آنها بگفته حمیدرضا حاجیبابایی وزیر آموزش و پرورش در دوران احمدی نژاد، ٧٠ درصد كل دانش آموازان در ایران است. مسئولیت عقب ماندن هر رقمی از دانش آموزان هر كشوری متوجه حاكمین آن مملكت است. بهر رو خواست هركس باشد یا نباشد این رقم از قربانی تحصیلی، نشانه ناعادلانه بودن سیاست تحصیلی و زبانی در جمهوری اسلامی ایران است.
٢. آیا تلاشهایی که برای آموزش زبان مادری در مدارس و دانشگاهها در دوران روحانی صورت گرفت گامی به پیش، برای تحقق وعده آموزش زبان مادری میدانید؟
هرقدمی هرچند جزیی مثبت است و تلاشهای دوران روحانی نیز حتما مثبت است اما این تلاشها تا تحقق حقوق مساوی تحصیلی در ایران یا وعده آموزش به زبانهای مادری و بكارگیری آنها آنگونه كه در منشورها و مصوبات جهانی آمده است فاصله عمیقی دارد.
همه سیاسیون ایرانی به حساسیتها و واكنشهای جمعی نسبت به تبعیضهای مضاعف و مشكلات ریشه ای مردم درمناطق اتنیكی اشراف پیدا كردهاند و بهمین دلیل نیز در رقابتهای انتخاباتی ٢٠ سال گذشته یكی از عمدهترین سرفصلها در تبلیغات انتخاباتی اشاره به محرومیت یا حقوق در جوامع اتنیكی و اقلیتی یا مرتبط با آنها بوده است. البته در بهترین حالت با فروكش كردن تب انتخابات و پایان یافتن آن با سمبل كردن مواردی از حساسیتها، آنرا جمع كردهاند. با تخصیص ٢ واحد درسی یا باز كردن رشته دانشگاهی به زبان مادری یا چاپ جزوهای از زبان مادری پرونده دوباره به كشو میزهای مسئولین سپرده می شود. پایان تبعیضهای نژادی، جنسیتی، مذهبی و زبانی كه خواست فراگیر در ایران است با موجودیت و فلسفله حكومت انحصاری برای یك دین، زبان و فرهنگ در تضاد ماهوی است و تنها با پایان یافتن این سیستم حكومتی، پایان آن تبعیضها و حساسیت به آنها متصور و ممكن می شود.
برخی از وعدههای انتخاباتی روحانی که به اجرای قانون و حقوق شهروندی متكی بود به بهانههای مختلف نه تنها در مناطق اتنیكی بلكه در مركز ایران نیز بطور کلی عملی نشدهاند یا بسیار ناقص و سمبلیك به اجرا درآمده اند. صحبت از حقوق مساوی شهروندی مادامیكه شانس مساوی و حقوق مساوی شهروندی كودكان در مناطق اتنیكی زیرپا گذاشته میشود و حقوقشان با حقوق و شانس زندگی یك كودك با زبان مادری در مناطق مركزی یكسان نیست، منصفانه نیست از تحقق عدالت و رسیدن به حقوق جمعی و فردی صحبت كنیم. یك كودك به زبان مادری خود تحصیل می كند و همه امكانات زبانی “خود” را كه بلد است در خدمتش است و “دیگری” از زبان مادریِ تحقیر شده و درجه دوم و سوم شده خود محروم است و اجازه تحصیل به زبانی را كه میداند ندارد.
سابقه تلاشهای مورد اشاره در سوال برای آموزش زبان مادری در دبیرستان و دانشگاه به پیش از تبلیغات انتخاباتی روحانی یا دوره روحانی بر میگردد. سابقه تدریس زبان كوردی در بعضی دانشگاهها و مدارس متوسطه به دهههای پیشین و دولتهای اسبق برمیگردد. بطور مثال آموزش زبان مادری در مدارس متوسطه كه مسبوق به زمانی پیشتر از روحانیست را در نظر بگیریم ؛ چند سال پیشتر از دولت روحانی جزوهای به زبان مادری با همت معلمین مدارس شهرستان سقز تهیه شد و در مقطع دبیرستان چون ضمیمه ادبیات فارسی در یك ساعت اختیاری تدریس میشد. خبر چاپ این جزوه ٦٠-٧٠ صفحه ای و تدریس آن در بهمن ٩٤ همچون دستاورد مهم و پایبندی به وعده روحانی تبلیغ شد. در اردبیل نیز جزوه مشابهی را كه به همت معلمین شهر بزبان تركی تهیه شده بود بعدا منتشر كردند. جزوه های مذكور برای كسانی نیست كه زبان كوردی یا تركی، عربی و بلوچی بلد نیستند بخوانند یا بنویسند و میخواهند به آن زبان سواد بیاموزند، بلكه برای دانش آموزان دبیرستانیست و متون نیز مناسب سن و سواد فارسی آنها. به نظر من این خبر نه اجرای كامل قوانین تعطیل شده بود و نه یك اقدام تازه در جهت پایان سركوب زبانی در ایران. در وهله اول این كودكان از ابتدایی و كلاس اول دبستان هستند كه باید آموزش را بزبان مادری خود آغاز كنند و در هر مقطعی كه خواستند هر زبان دیگر را نیز بیاموزند. در وهله دوم آزادی امکان تحصیل با حمایت عمومی اما بدون دخالت دولت و سیاست را جامعه باید برای هر زبان و برای هر كودك و خانواده ای مهیا کند.
٣. چند روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری در سال ۸۸ شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای تصویب کرد که بر آن اساس دانشگاهها اجازه یافتند در مناطق اقلیت نشین دو واحد اختیاری زبان مادری تدریس کنند. آیا تغییری در دوره اول و دوم محمود احمدینژاد نسبت به خواست زبان مادری مشاهده کردید؟
همانطوریكه در متن سوال نیز آمده است شورای عالی انقلاب فرهنگی در ۵ خرداد ۸۸ یعنی در روزهای پایانی دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد، آن ماده واحده را تصویب كرد و اجرای سمبلیك – ناقص آن در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد عملی شد. نباید فراموش كرد كه این طرح ابتدا در مجلس ششم با تلاش نمایندگان كورد – سنی و بامحوریت بهالدین ادب مطرح شد. اجرای اصول تعطیل شده ١٥ و ١٩ قانون اساسی سپس در تبلیغات كاندیداهای ریاست جمهوری بویژه در تبلیغات كروبی و موسوی بطور جدی مطرح شد و نهایتا احمدی نژاد با پیش دستی «اختصاص و پیشبینی دو واحد درس زبان و ادبیات مربوط به زبانها و گویشهای محلی و بومی برای تدریس در دانشگاههای مرکز استانهای ذیربط» را مطرح و تصویب كرد. بر اساس مصوبه مورد اشاره به وزارتخانههای علوم و وزارت بهداشت و دانشگاه آزاد اسلامی اجازه داده شد که دو واحد درس زبان مادری و ادبیات مربوط به آن كه به عنوان “زبانها و گویشهای بومی و محلی ایران” چون کردی، بلوچی و ترکی ذكر شده است در دانشگاههای مراکز استانهای ذیربط به صورت اختیاری تدریس کنند.
همانطوریكه در پاسخ به سوال بالا نیز اشاره كردم در رقابتهای انتخاباتی ٢٠ سال اخیر در كنار مسایل بسیار مهم چون مساله هستهای یا مذاكره با غرب، مساله محرومیت، تبعیض و حقوق اقلیتها نیز مطرح شده است. طرح حقوق اتنیكی و اقلیتی در كارزارهای انتخاباتی یك دلیل اساسی دارد و آن مقاومت و خواست مردم در مناطق اتنیكیست كه بر نتایج آرا در انتخابات و بر سپهر سیاسی تاثیر میگذارد. اگر نتایج انتخاباتی در كوردستان را یكی از این شاخصها بگیریم خواهیم دید كه رفتار و اقدام رای دهندگان كورد در انتخابات دو دهه اخیر با تعهد و وعده نامزدها به رعایت حقوق اتنیكی آنها متناسب یا متفاوت بوده است.
در دور دوم دولت رفسنجانی در انتخابات ١٣٧٢ كه اكثریت ایران به رفسنجانی رای داد، کردستان رای خود را برای توكلی رقیب رفسنجانی به صندوق ریخت. رفسنجانی در نماز جمعه پس از پیروزی انتخاباتیش، با اشارهای به این موضعگیری كوردها گفت که در بعضی مناطق «شاهد قهری کودکانه بودیم!». اما این موضع انتخاباتی کردها نه كودكانه و نه قهر بود، بلكه یک واكنش سیاسی- انتخاباتی بود به رفسنجانی كه در همه دورههای بعد نیز در اندازه و آمار بزرگتر و شدیدتر تکرار شد. در دوم خرداد ۱۳۷۶ بخش چشمگیری از رای دهندگان در بلوچستان وكوردستان به خاتمی رای دادند. در واقع بلوچها و كردها در واکنش به ناطق نوری به عنوان نامزد منتسب به بیت خامنهای و مورد حمایت سپاه و دستگاههای امنیتی حاکمیت، به رقیب وی یعنی خاتمی رای دادند. احمدی نژاد كه از آرای مردم در مناطق اتنیكی آگاه بود در آستانه انتخابات دور دوم ریاست جمهوریش تدریس این دو واحد درسی را تصویب كرد. نكته مهم دیگر وعدههای رقبای احمدی نژاد یعنی كروبی و موسوی به جوامع اتنیكی و اقلیتی بود كه احمدی نژاد با تصویب آن ماده واحده بحساب خود از هردونامزد دیگر پیش دستی می كرد.
٤. ارزیابی شما از عمل کرد دولت محمد خاتمی در مورد خواسته اقوام چیست؟ آیا میتوان نتیجه گرفت که عرضه نشریات دانشجویی با زبان مادری و فعال شدن نهادها و کانونها در دانشگاهها به شکل گیری خواسته آموزش زبان مادری به صورت گسترده کمک کرد؟
مطمئنا آزادیهایی كه در دوران خاتمی در ایران تجربه شد، بویژه توسعه رسانهها و نشریات دانشجویی كه برخی نیز به زبانهای مادری منتشر میشدند بر فعالیتهای اجتماعی و سیاسی آن دوران، در مرکز و حاشیه اثر داشته است. در این دوره در موضوع زبان رشد كلاسهای زبان مادری با ابتكار افراد و یا جامعه مدنی چشمگیر است. درعین حال فراموش نباید كرد كه بسیاری از فعالین همین عرصه و از مناطق اتنیكی در دوره ٨ ساله دولت محمد خاتمی بازداشت و سپس به احكام سنگین از جمله مجازات مرگ محكوم شدند. در این دوره نقش برخی از نمایندگان اهل سنت را در باز كردن فضا برای طرح و پی گیری مطالبات از جمله مطالبات مربوط به حقوق زبانی، نباید نادیده گرفت.
در دوران خاتمی نیز چون همه ٤ دهه حاكمیت جمهوری اسلامی مناطق اتنیكی به شكل و با دید امنیتی اداره میشد. از بارزترین نمونههای سركوب در دوره خاتمی، به تظاهراتها و اعتراضات در بهار و تابستان ١٣٨٤ در اهواز و كوردستان می توان اشاره كرد. در هر دو مورد اعتراضات مسالمت آمیز مردم به خاك و خون كشیده شد.
٥. آیا در دورههای مختلف (خاتمی، احمدینژاد، روحانی) تغییری در سطح برخورد و نگاه امنیتی حاکمیت به موضوع زبان مادری مشاهده میکنید؟ در شکل بازداشتها و سطح برخوردها برای یک فعالیت مشخصی به طور مثال؟
نگاه امنیتی به آموزش زبان مادری یا آموزش به زبان مادری، تنها در نظام جمهوری اسلامی و یا خاص یك دوره آن نیست، این نگاه نهادینه شده و سابقه آن به پروژه ملت سازی -یك دولت و یك زبان – یك مذهب و فرهنگ- در دوران مدرن بر می گردد. یعنی این نگرش و دید در دوران پیش از انقلاب نیز بر سیاستمداران ایرانی حاكم بود. ترس از تنوع و تكثر چه زبانی و چه فرهنگی كه همچون بختك بر سر رهبران، حاكمان و سیاستمداران در ایران افتاده است از یك سو و قبول نداشتن حقوق مساوی میان شهروندان و انسانها فارغ از نژاد، مذهب، جنسیت، رنگ و زبان از سوی دیگر، قربانیان فراوانی در این زمینه داشته است و پرونده های زیادی انباشته. در این دورهها زیر و بالا اگر بوده نه از یمن عوض شدن تفكر پشت این دید، بلكه یا ناشی از مبارزات و مقاومت اقلیتها و گروههای اتنیكی بوده و یا ناشی از تغییر توازن قوا و تضعیف قدرت مركزی نسبت به حاشیه. اگر تنها به وضعیت حقوق زبانی در ٢٢ سال گذشته از خاتمی تا امروز جمهوری اسلامی نگاه كنیم، بطور قطع میتوانیم از یك منحنی صحبت كنیم كه با زیگزاگهای فراوان رو به بالا و بهبود رفته است.
برای دیدن نمونه كافیست به لیست زندانیان محكوم به اعدام در زندانهای ایران یا به لیست زندانیان سیاسی با محكومیتهای سنگین نگاه كنید، بیشتر آنها از مناطق اتنیکی هستند و غالب آنها با پرونده سازی و بطور ناعادلانه در زندان هستند. این زندانیان چه بلوج و چه عرب یا كورد و ترك یا ترکمن بخاطر تمایز زبانی، مذهبی و یا اعتراض، مقاومت و مقابله با ستمهای زبانی- فرهنگی- مذهبی از جانب حاكمان مورد قهر و در مظان اتهام و تنبیه قرار گرفته اند.