در سایه جنگ تازه و تهدیدهای بیرونی، مقاومتهای مدنی در ایران بیش از هر زمان دیگری تحت فشار قرار گرفتهاند. سرکوب ساختاری با بهرهبرداری از گفتمان «امنیت ملی» شدت یافته و صدای جنبشهای اجتماعی، اقلیتها و فعالان مدنی را در دیر یا زود در سکوتی اجباری خواهد برد.
درگیری نظامی میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران که از ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ آغاز شد، نهفقط معادلات ژئوپلیتیکی منطقه را جابهجا کرده، بلکه بهانهای تازه برای تشدید سرکوب داخلی شده است. زیر سایه این جنگ، دولت فضای امنیتی را گسترش داده و مقاومتهای مدنی را، که حاصل دههها مبارزه شهروندان با ساختار تبعیض است، در معرض فروپاشی قرار داده است.
جنبشهای مدنی در ایران، از خیزش «زن، زندگی، آزادی» تا مبارزات گروههای اتنیکی، جنسیتی، صنفی و مذهبی، با وجود سرکوب مداوم، به ستونهایی برای صداهای خاموش جامعه تبدیل شدهاند. اما اکنون در حالی که تمرکز افکار عمومی بر تهدید خارجی است، چقدر این ستونها زیر فشار مضاعف حکومت ترک خواهند برداشت؟
رژیم با بهرهگیری از گفتمان «دفاع از وطن» تلاش دارد هر مخالفت داخلی را در چارچوب «خیانت» یا «همدستی با دشمن» بازتعریف کند. این روایتسازی، که سابقهای طولانی در تاریخ جمهوری اسلامی دارد، حالا با جنگ مشروعیت تازهای یافته و سرکوب اعتراضات را آسانتر و خطرناکتر کرده است.
فقط طی دو هفته گذشته، صدها شهروند در نقاط مختلف ایران بازداشت شدهاند. خانوادههای زندانیان سیاسی نیز هم علاوه بر خود زندانیان، تحت فشار شدید قرار گرفتهاند. موج جدید سرکوبها بهروشنی نشان میدهد که جنگ خارجی، مسیر خاموشسازی جامعه را در داخل هموار کرده است.
اتنیکها به ویژه، کردها، بلوچها و عربها بار دیگر در خط مقدم فشار امنیتی قرار گرفتهاند. جنگ، به رژیم این فرصت را داده که با تشدید فضای نظامی، صدای این گروهها را تحت لوای «امنیت ملی» خاموش کند. تجربه نشان داده است که بحرانهای خارجی در ایران اغلب به معنای محدودیتهای بیشتر برای اقلیتها بوده است. در شرایطی که سرکوب داخلی پشت سپر «دشمن خارجی» پنهان شده، بیش از هر زمان نیاز است که جامعه جهانی و دیاسپورای ایرانی از مقاومت مدنی در ایران حمایت کنند. تأکید بر تمایز میان «رژیم» و «ملت» و دفاع از حقوق بشر، تنها راه حفظ امید و جلوگیری از میل خشونت در دل اعتراضات مدنی است.