زن‌کشی به مثابه تروریسم جنسیتی

جولای 14, 20220 comments

کتایون کشاورزی

کلمه‌ی زن‌کشی (فمیساید) اولین بار توسط نویسنده‌ی انگلیسی جان کری استفاده و در سال 1976 توسط دیانا راسل در تریبونال بین‌المللی جنایت علیه زنان احیا شد. از نظر راسل زن‌کشی یعنی کشتن زنان بخاطر زن بودنشان، توسط مردان. پس از آن این اصطلاح بسیار توسط فمنیست‌ها در آمریکای لاتین استفاده شد. خصوصاً وقتی در دهه‌ی نود حدود چهارصد زن توسط مردان و به شکل‌های مختلف در خوارز به قتل رسیدند، این کلمه جان تازه‌ای گرفت. 

اهمیت این اصطلاح از آنجاست که با ارجاع به جنسیت مقتولین، مستقیماً به مردسالاری اشاره می‌کند. بدین‌ترتیب نه تنها قتل به دلایل مذهبی و ناموسی، بلکه آنچه در برخی کشورهای اروپایی با تیتر «پارتنر حسود» یا «شوهر سابق حسود» یا «قتل به خاطر عشق شدید» خوانده می‌شود نیز زن‌کشی محسوب می‌شود. حتی در بعضی منابع نداشتن امکانات برای سقط جنین امن، قتل به دلیل قاچاق زنان، جرم و جنایت سازمان‌یافته و سنت‌های آسیب‌زا نیز زن‌کشی از نوع غیرمستقیم خوانده می‌شوند (منجو، 2012).

چیزی که قتل زنان را از مردان متمایز می‌کند، بازتولید ساختار مردسالارانه در این قتل‌هاست؛ یعنی زن به قتل می‌رسد چون «فرمانبردار» نیست، چون بر «سکسوالیته»ی خود «عاملیت» دارد یا چون «ضعیف» شمرده می‌شود (سارمیئنتو). اینجاست که پیوستگی ترس از انواع خشونت بر اساس جنسیت پررنگ می‌شود. تجاوز، شکنجه، کنترل و ضرب و شتم زنان، عدم دسترسی به روش‌های امن برای پایان بارداری و همه‌ی اشکال بروز زن‌ستیزی و زن‌بیزاری نه تنها ابزار مجازات، که ایجاد ترس‌اند و قتل زنان نه در خلآ، که در چنین بستری اتفاق می‌افتد. زن‌کشی قله‌ی هرم زن‌بیزاری است و بر سایر اشکال خشونت جنسی، انسانیت‌زدایی از زنان، کم‌ارزش شمردن کارشان و پیش‌پاافتاده‌نگاری از احساساتشان سوار است (خانی، 2020). بدون سایر اشکال زن‌بیزاری، زن‌کشی چنین وسعتی در جهان پیدا نمی‌کرد.

تروریسم را به‌عنوان عملی تعریف می‌کنند که بخشاً یا به تمامی با هدفی سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیکی و به منظور ترساندن عموم صورت می‌گیرد (کینگستون، 2018). حالا بیایید به مسئله‌ی زن‌کشی بپردازیم. زن‌کشی‌هایی که به لطف اینترنت به رسانه کشیده شده‌اند، همگی دال برانگیزه‌هایی سنتی، مذهبی یا حتی سیاسی‌اند. پدری دخترش را بابت آشنایی با پسری می‌کشد، مردی زنش را بابت درخواست طلاق زن، و دیگری زن دومش را، که در جو سیاسی با عنوان «پرستو» مستحق مرگ خوانده می‌شود، می‌کشند. شرمندگی کالایی نادر است، که یکی سر قربانی‌اش را در کوچه می‌چرخاند و دیگری پیش اعضای خانواده سربلند از آب در می‌آید. حتی در مورد قتل میترا استاد توسط نجفی، عده‌ای به زیاده‌خواهی زن ارجاع دادند و وی را مستحق خواندند. از این منظر حتی اعدام «شهلا جاهد» علیرغم ابهامات بسیار در پرونده، زن‌کشی با توسل به حکومت است.

 قتل زن امری خصوصی نیست، پیغامی به زنان است: بترسید! حتی اگر محل ارتکاب جرم، یعنی قتل در خانه باشد، حتی اگر زن هنگام قتل در خواب باشد، باز هم مسئله‌ای به شدت عمومی است. هدف از آن لزوماً حذف نیست. که اگر مسئله‌ی حفظ آبرو صرفاً به وجود و حضور زن مربوط می‌شد، باید امکان فراری دادن وی توسط اعضای فامیل و خانواده نیز وجود می‌‌داشت. پس مسئله نه حذف زن، که رساندن پیغام «کشتن» و مجازات زن به جامعه، خصوصاً کسانی که آبرو در جوار آنها معنی پیدا می‌کند است. اینطور است که ل. را از ترکیه به ایران برمی‌گردانند تا بکشند. حذف، فرار یا وجود نداشتن او مشکل را حل نکرده است، اعمال قدرت مردان بر اوست که می‌تواند مردانگیِ از دست رفته را به مردان برگرداند و به عنوان درسی برای زنان دیگر و برای ایجاد نظم باشد. اعضای خانواده به نبودنِ او راضی نیستند، باید او را برگردانند و کنترل خود بر او، و جانش را، باز پس بگیرند. زنِ مرده دست از پا خطا نخواهد کرد! پس به این معنی هم یک ایدئولوژی و در پی آن منافع یک گروه بر گروه دیگر، با تعریف تروریسم همخوانی دارد. اما همانطور که پیشتر گفته شد، این نوع قتل نه صرفاً به‌خاطر حفظ «ناموس» به معنی متداول آن در بستر فرهنگ ایران، که به‌خاطر کنترل و اعمال قدرت صورت می‌گیرد. تحقیقات بسیاری حول خطر کشته شدن زنان پس از جدا شدن از مرد صورت گرفته است، این خطر همراه با کنترل، مزاحمت، تعقیب و تهدید مرد همراه است. در چنین بستری آن را «تروریسم خصوصی» یا «تروریسم خانگی» خوانده‌اند.

خانه اما بخصوص در ایران به هیچ عنوان فضایی خصوصی نیست. مناسبات درون خانه در قوانین گنجانده شده‌اند. آنچه سلطه‌ی مردان را در خانواده قوی‌تر می‌کند موازی بودن آنها با سیاست‌های جمهوری اسلامی برای کنترل زنان است؛ پس این نوع تروریسم نوعی نیست که در آن دولت انحصار بر خشونت داشته باشد. اینجا حکومت حق خود بر اعمال خشونت بر زنان را با مردان تقسیم کرده است. مجازات کشتن زن برای حفظ ناموس را از سایر انواع قتل مستثنی کرده است. حق تصمیم‌گیری بر بدن و حجاب زنان را با مردان تقسیم کرده است. در حالی که کنترل بدن زنان جزو اولویت‌های اوست، هیچ میلی به حل مسئله‌ی زن‌کشی ندارد. ماریان کمپ با ارجاع به کشتار زنان ازبک در سالهای پایانی دهه‌ی بیست میلادی در واکنش به سیاست‌های حزب کمونیست برای ایجاد تغییر در زندگی زنان مسلمان، سوال درخشانی مطرح می‌کند. او می‌پرسد چرا نه حزب و نه محققان،هیچ‌کدام نپرسیدند که چرا مردان در واکنش به سیاست‌های حکومت مبنی بر تغییر نحوه‌ی زندگی زنان، زنان را می‌کشتند.

اگر در کشورهای دیگر زن‌کشی تروریسمی خانگی است، در ایران تروریسم خانگی-حکومتی است. همدستی جامعه و حکومت در کنترل زنان و اعمال قدرت بر آنها.

Kingston, A. (2018). It’s time to use the t-word. MacLean’s Magazine. June.

Manjoo, R. (2012). Report of the Special Rapporteur on violence against women, its causes and consequences. A/HRC/20/16.United Nations. General Assembly.

Khani, M. (2020)