آیا شکایت از پرویز ثابتی در دادگاههای بینالمللی، فرصتی است برای بازسازی عدالت و رسیدن به حقیقت درباره جنایات مرتبط با شکنجه در زندان؟ در گفتگوهای رخ داده در روزهای اخیر در فضای فارسی زبان، میان مردم و فعالان سیاسی، به نظر میرسد که این پرونده نه تنها یادآور داغهای گذشته برای قربانیان شکنجه است، بلکه میتواند گامی باشد به سوی آیندهای که در آن هیچ حکومتی نتواند بدون پاسخگویی به اعمال ضد حقوق بشری ادامه دهد. برخی باور دارند که این اقدام، جرقهای است برای نسلی جدید که مصمم است فرهنگ مصونیت از مجازات را در هم شکند و حقوق بشر را در هر شرایطی عامل رهایی بخش جامعه به حساب آورد.
پرویز ثابتی، یکی از چهرههای جنجالی دوران پهلوی، در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ ریاست اداره سوم ساواک، مسئولیت امنیت داخلی کشور را بر عهده داشت. ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در دوره پهلوی، به عنوان ابزار سرکوب مخالفان سیاسی عمل میکرد و گزارشهای متعددی از شکنجه، بازداشتهای خودسرانه و سرکوب آزادیهای سیاسی در دوران فعالیت آن وجود دارد. نقش ثابتی در این ساختار، بهویژه در سرکوب اعتراضات و مدیریت سیستماتیک شکنجه، همچنان موضوعی مورد مناقشه و بررسیهای حقوقی است.
از تاریخ شکنجه در ایران چه میدانیم؟
شکنجه در تاریخ معاصر ایران محدود به دوران پهلوی نبوده است. در دوران قاجار، حکومتهای استبدادی روشهایی چون فلک کردن، قطع اعضای بدن، و ضرب و شتم را برای سرکوب مخالفان و مجرمان به کار میبردند. در دوره پهلوی، ساواک با استفاده از روشهایی مدرنتر و سازمانیافتهتر، شکنجه را به ابزاری برای به دست آوردن اعترافات و ترساندن مخالفان سیاسی تبدیل کرد. تکنیکهایی مانند شوک الکتریکی، آویزان کردن از سقف، و استفاده از دستگاههایی مانند «آپولو» که زندانیان را در معرض فشار روانی و جسمی شدید قرار میداد، تنها بخشی از روشهای سرکوبی بودند که در آن دوران اعمال میشدند.
آیا انقلابیون ۵۷ به دنبال توقف شکنجه و سرکوب بودهاند؟
پس از انقلاب ۱۳۵۷، امید به پایان یافتن شکنجه به عنوان یک ابزار سرکوب، وجود داشت. اما به سرعت مشخص شد که حکومت جدید، روشهای مشابهی را برای تثبیت قدرت خود به کار گرفته است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی از همان روشهایی که در زمان ساواک به کار گرفته میشد، استفاده و حتی در برخی موارد آن را پیچیدهتر و سیستماتیکتر کردند. گزارشهای متعدد از شکنجههای جسمی، تجاوز، فشارهای روانی و اعترافگیری اجباری در زندانهای ایران پس از انقلاب نشان میدهد که سرکوب همچنان بخشی از سیاستهای امنیتی دولت است.
آیا شکنجه کردن دشمن هم نقض حقوق بشر است؟
شکایت از پرویز ثابتی چه دستآوری خواهد داشت؟
یکی از موضوعات مهم در بررسی شکنجه این است که این عمل، بدون توجه به بستر سیاسی و ایدئولوژیک آن، همواره نقض حقوق بشر محسوب میشود. چه در دوران پهلوی و چه در دوران جمهوری اسلامی، شکنجه، ظلم و خشونتی است که نباید در هیچ جامعهای توجیه شود. اینکه شکنجه توسط چه کسانی انجام شود یا علیه چه کسانی به کار رود، نباید تغییری در قضاوت ما نسبت به آن ایجاد کند. مخالفان سیاسی، زندانیان عقیدتی، و حتی کسانی که ممکن است مرتکب جرایم خطرناک شده باشند، همچنان دارای حقوقی هستند که نباید زیر پا گذاشته شود. اصول بنیادین حقوق بشر ایجاب میکند که همه افراد، بدون توجه به گرایشهای سیاسی، مذهبی، یا اجتماعی، از کرامت انسانی برخوردار باشند و تحت هیچ شرایطی مورد شکنجه قرار نگیرند.
شکایت اخیر علیه پرویز ثابتی در دادگاه فدرال ایالات متحده، میتواند به عنوان بخشی از روند عدالت انتقالی تلقی شود. عدالت انتقالی، برخلاف عدالت کیفری که صرفاً بر مجازات تمرکز دارد، بر بازگرداندن حقوق قربانیان، ایجاد فرصت برای شنیده شدن صدای آنان، و تلاش برای جلوگیری از تکرار چنین جنایاتی در آینده تأکید دارد. این پرونده، فرصتی است برای بازخوانی تاریخ، مستندسازی موارد نقض حقوق بشر و ایجاد بستری برای پیگیری عدالت در سطح بینالمللی.
جمهوری اسلامی از این شکایت سودی خواهد برد؟
این پرونده نه تنها میتواند فرصتی برای بازپسگیری کرامت قربانیان شکنجه در دوران پهلوی باشد، بلکه میتواند الهامبخش نسل جدیدی از فعالان حقوق بشر باشد که خواستار پایان دادن به فرهنگ مصونیت از مجازات هستند. این شکایت شاید بهطور مستقیم بر سیاستهای امروز ایران تاثیری نگذارد، اما یادآور این حقیقت است که هیچ حکومتی نباید به خود اجازه دهد بدون پاسخگویی به شکنجه و سرکوب ادامه دهد. این گام نخست است برای ساختن آیندهای که در آن، مسئولین نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی باید پاسخگو باشند.
نظر شما در رابطه با طرح این شکایت چیست؟