نگاهی به فاجعه پنهان خودکشی در ایران

مه 11, 20250 comments

در ایران، خودکشی دیگر یک بحران پنهان نیست؛ بلکه فاجعه‌ای‌ست که با وجود نشانه‌های هشداردهنده، در سکوت نهادینه‌شده و سانسور رسمی، بی‌پاسخ مانده است. با هر مرگ ناشی از خودکشی، نه‌تنها یک زندگی از بین می‌رود، بلکه کرامت انسانی، حق حیات و سلامت روان نیز زیر پا گذاشته می‌شود. اکنون زمان آن است که با نگاهی حقوق‌محور و مسئولانه، به جای انکار، حقیقت را ببینیم و برای آن اقدام کنیم.

واقعیت تلخ

در سال ۱۴۰۱، بیش از ۶۹۰۰ تن در ایران جان خود را به‌دلیل خودکشی از دست دادند.

نرخ مرگ ناشی از خودکشی در ایران به ۸/۹ در هر ۱۰۰هزار نفر در سال ۱۴۰۲ رسید.

این نرخ در استان ایلام تا ۱۸/۷ افزایش یافته، یعنی ۲/۵ برابر میانگین ملی.

سالانه حدود ۱۵۰ هزار مورد اقدام به خودکشی و ۳ میلیون نفر دارای افکار خودکشی تخمین زده می‌شود.


گروه‌های آسیب‌پذیر

زنان خانه‌دار:

▫️۳۲.۸٪ از اقدام‌کنندگان به خودکشی

▫️رتبه اول در اقدام به خودکشی در ایران

کارگران:

▫️۳۲٪ از مرگ‌های ناشی از خودکشی

▫️تقریباً یک‌سوم خودکشی‌های کشور

افراد زیر ۵۰ سال:

▫️۸۰٪ از کل خودکشی‌ها

این اعداد هشداردهنده‌اند؛ جامعه در خطر است!


پنهان‌کاری و سرکوب
در حالی که آمارهای دقیق خودکشی از مردم پنهان شده‌اند، مقاماتی مانند رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی نیز پس از مطالبه شفافیت، با اتهام نشر اکاذیب و فشارهای قضایی مواجه شد. همچنین وزارت علوم جمهوری اسلامی خواسته تا اسم جمعیت «پیشگیری از خودکشی» را به «جمعیت امید به زندگی ایران» تغییر دهند.

چنین رفتارهایی نشان می‌دهد که مسئولان به‌جای مواجهه با بحران، تلاش می‌کنند صورت‌مسأله را پاک کنند؛ و این خود، مصداقی از نقض ساختاری حقوق بشر است.

خودکشی صرفاً پدیده‌ای روانی نیست؛ بلکه منعکس‌کننده‌ وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه است. فقر، تبعیض، سرکوب، نبود خدمات حمایتی و فشارهای ساختاری، همگی در شکل‌گیری این بحران نقش دارند. پنهان‌سازی آمار، نقض حق دسترسی به اطلاعات است و نبود برنامه‌های پیشگیرانه، بی‌توجهی به حق حیات، سلامت و کرامت انسانی را نشان می‌دهد. تا زمانی که این بحران به‌عنوان یک مسئله حقوق بشری تلقی نشود، روند صعودی آن ادامه خواهد داشت.

وقتی هزاران نفر هر ساله از زندگی کنار می‌کشند، نمی‌توان گفت «این فقط یک مشکل فردی‌ست». ما در برابر این بحران، نه صرفاً از سر همدلی، بلکه از موضع مسئولیت اجتماعی و اخلاقی باید واکنش نشان دهیم. جامعه‌ای که نتواند برای رنج‌دیدگانش جا باز کند، دیر یا زود به انزوای جمعی خواهد رسید. امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز داریم که به جای پنهان کردن درد، آن را ببینیم، تحلیل کنیم و به رسمیت بشناسیم. آمار شفاف، سیاست‌گذاری مبتنی بر داده، دسترسی عادلانه به خدمات سلامت روان و گفت‌وگوهای بی‌پرده در خانواده، رسانه و آموزش، گام‌هایی ضروری‌ هستند.