در سالهای اخیر با اوجگیری اعتراضات مردمی بهویژه پس از قتل مهسا (ژینا) امینی، حکومت ایران با استفاده از بازداشتهای گسترده، سرکوب فیزیکی، و شکنجههای مرگبار کوشید صدای اعتراضات را خاموش کند. کمپین آزادی زندانیان سیاسی در ایران (CFPPI) در گزارشی تکاندهنده با عنوان «نقض حق حیات» بیش از ۳۹ مورد مرگ مشکوک را چه در دوران بازداشت و چه پس از آزادی، مستند کرده است. این مرگها، در غیاب تحقیقات مستقل، کالبدشکافی، یا اجازه خانوادهها برای آگاهی از واقعیت، به روایاتی خاموش تبدیل شدهاند. قربانیان یا در زندان جان باختهاند، یا پس از آزادی بهشکلی «تصادفی» مردهاند. در بسیاری از موارد، خانوادهها با تهدید و ارعاب وادار به پذیرش روایتهای جعلی از سمت حکومت شدهاند.
ابراهیم ریگی
ابراهیم ریگی، پزشک ۲۴ ساله و داوطلب درمان مجروحان در زاهدان، ابتدا در مهرماه ۱۴۰۱ بازداشت و سپس آزاد شد. اما وقتی دوباره در اسفند ۱۴۰۱ در خیابان بازداشت شد، او را به کلانتری ۱۲ بسیج منتقل کردند و تنها یک ساعت بعد، جسد بیجانش تحویل داده شد. پزشکی قانونی تأیید کرد که مرگ او ناشی از ضربوجرح در بازداشتگاه بوده. مأموران امنیتی حتی از خانواده او خواستند که علت مرگ را سانحهای معمولی جلوه دهند.
آیدا رستمی
آیدا، پزشک ۳۶ ساله، که جرمش تنها رسیدگی به زخمهای معترضین در اکباتان بود. شب دوازدهم آذر ۱۴۰۱ برای خرید دارو از خانه خارج شد، اما هرگز برنگشت. فردای آن روز پلیس از خانوادهاش خواست جسد او را تحویل بگیرند. بر روی صورتش آثار کبودی، شکستگی بینی، و چشم تخلیهشده دیده میشد. با این حال، رسانههای حکومتی ادعا کردند «دوستپسرش» او را از روی پل پرت کرده. خانوادهاش با فشار روبهرو شدند تا در صداوسیما سناریوی تصادف را تکرار کنند، اما نپذیرفتند.
بارزین حمزهزاده
بارزین تنها ۱۵ سال داشت. در جریان اعتراضات در سردشت توسط ماموران امنیتی ربوده شد و به مدت یک هفته تحت شکنجه بود. آثار ضربات به اندام داخلیاش باعث از کار افتادن کلیهها شد. بیش از یک سال در بازداشت ماند، در تمام این مدت خانوادهاش تحت فشار بودند. سرانجام در آذر ۱۴۰۲، بعد از عمل جراحی در بیمارستان ارومیه جان داد. بدن نحیف او نتوانسته بود تاب فشارهای شکنجههای دوران نوجوانیاش را بیاورد.
داریا نظمده
داریا، زن جوان ۲۷ ساله، در مراسم چهلم حدیث نجفی در بهشت سکینه کرج شرکت کرده بود. مأموران او را جلوی دوستانش بهزور سوار خودرو کردند. چند روز بعد، خانوادهاش جسدش را در سردخانه پیدا کردند؛ با صورت کبود، آثار ضربات متعدد، و گواهی فوتی که ادعا میکرد «هفته قبل از بازداشت، در سانحه رانندگی» کشته شده. برای تحویل جسد، از خانوادهاش خواستند در تلویزیون علت مرگ را «تصادف» اعلام کنند.
رامین فتحی
رامین، رانندهای اهل سنندج، در مهر ۱۴۰۱ دستگیر شد. بعد از هشت روز بیخبری، خانوادهاش متوجه شدند که او در بازداشت جان داده است. به آنها اجازه دیدن جسد یا حتی شرکت در مراسم خاکسپاری داده نشد. خواهرش، رُدا فتحی، که همزمان با او در زندان بود، پس از آزادی روایت کرد: «فشار آوردند بگوییم خودکشی بوده. ولی پرسنل بیمارستان گفتند دلیل مرگ، جراحات شدید به سر بوده.» خانواده حتی هنگام رفتن به مزار رامین هم زیر نظر نیروهای امنیتی بودند.
کمپین CFPPI از سازمانهای بینالمللی، شورای حقوق بشر سازمان ملل، و اتحادیه اروپا خواسته تا روند مستقلی را برای بررسی این قتلهای فراقضایی آغاز کنند. سکوت در برابر این جنایات، همدستی با جمهوری اسلامی است. برای بازماندگان، حقیقت آغاز رهاییست و این گزارش، گامی است در مسیر بازگرداندن صدا به کسانی که جانشان را از دست دادند، چون صدای مردم بودند.