۲۱ ماه مه، روز جهانی تنوع فرهنگی برای گفتوگو و توسعه است. جهانی که میکوشد تفاوتها را بپذیرد، از آنها یاد بگیرد و مسیر توسعه را بر پایهی مشارکت واقعی همهی گروهها بنا کند. اما در ایرانِ جمهوری اسلامی، این روز بیشتر یادآور زخمهای کهنه و فرصتهاییست که بهعمد سوزانده شدهاند.
ایران با تنوع حیرتانگیز فرهنگیاش، از ترک، کرد، بلوچ و عرب گرفته تا اقلیتهای مذهبی چون مسیحیان، بهائیان، اهلحق و یهودیان، میتوانست به الگویی نادر از همزیستی و توسعه متکثر تبدیل شود. اما چه شد؟ حاکمیت، بهجای تبدیل این تنوع به فرصت، آن را تهدید دید؛ بهجای گفتوگو، سرکوب کرد؛ و بهجای اتحاد، تفرقه انداخت.
در قاموس جمهوری اسلامی، تفاوت فرهنگی یعنی خطر. زبان مادری یعنی تجزیهطلبی. مطالبهی عدالت منطقهای یعنی اغتشاش. نتیجه؟ حذف سیستماتیک زبانها از آموزش رسمی، تحقیر فرهنگی در رسانههای دولتی، سرکوب فعالان اتنیکی و تبدیل هر صدای متفاوت به سوژهی پروندههای امنیتی. آنچه ما با آن مواجهیم، حکومتیست که بهجای شنیدن، خفه میکند؛ بهجای مشارکت، کنترل میخواهد؛ و بهجای ساختن وحدت، بر ویرانههای تکصدایی پافشاری دارد.
امروز، روز تنوع فرهنگی است. اما در سایه حکومت سرکوبگر، تنوع نه پاس داشته میشود، نه شنیده، نه حتی تحمل. این روز، آینهایست روبهروی حاکمیتی که میتوانست نمایندهی مردمی رنگارنگ باشد، اما ترجیح داد همه را به یک رنگ، یک صدا، و یک روایت تقلیل و هر مقاومتی را با سرکوب پاسخ دهد.
برای ساختن ایرانی آزاد، برابر و انسانی، نخست باید این سیاست دیرینه یکسانسازی فرهنگی را کنار زد. باید دانست که وحدت با حذف بهدست نمیآید. توسعه با سانسور رشد نمیکند. و گفتوگو با زبان سرنیزه معنا ندارد.