مشارکت زنان در انقلاب مشروطه و مبارزه ملی آگاهی اجتماعی زنان از موقعیت فرودستانگاری شدهشان در جامعه ایران را متحول کرد و انگیزه ایجاد تشکل سازمان یافته زنان شد. یعنی فعالیت زنان در راه آزادی ملی به فعالیت برای آزاد کردن خود انجامید. برخلاف جنبشهای خودانگیختهای که شرایط روزمره زندگی زنان و خواستهای مشخص مثل: کمبود نان (شورش نان) را هدف میگرفت و خواست سیاسی برابری طلبانه جنسیتی نداشت، جنبش زنان تأکید بر خواستهای سیاسی و برابریخواهانه داشت، امری که از تجربه آنان در انقلاب مشروطیت نشأت میگرفت.
برای نخستین بار، فعالیت سیاسی زنان مسئله برابری بین دو جنس را مطرح میکرد و بر ضرورت اصلاحات حقوقی و اجتماعی در جهت بهبود کیفیت زندگی زنان تکیه داشت. فعالیتهای سیاسی و فکری پیشگامان فمینیست ایرانی متأثر از خواست کل جامعه روشنفکری آن روز ایران، برای مدرنیزه کردن ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بود.
زنان روشنفکری که در سازمانهای زنان متشکل شده بودند نیز تحت تاثیر همین ایدههای لیبرالی عصر روشنگری بودند. آنها نیز آزادی زنان را با ایجاد نهادهای سیاسی قدرتمند، مدرن و غیر مذهبی و اقتصاد پیشرفته و صنعتی در ارتباط میدیدند. بهطور مثال رساله تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه قاجار، علت محرومیت زنان را «ساختار عقب مانده اجتماعی – اقتصادی و سنتها و رسوم واپسگرا میدید که مانع از آن بود که زنان ایران، همانند زنان اروپا از آزادی کار در مغازهها، ادارات، کارخانهجات و استقلال اقتصادی بهره مند شوند.»
کار آموزشی و تبلیغاتی در میان زنان طبقه متوسط در مرکز تلاشهای فعالان حقوق زن قرار داشت. کار از نوشتن شبنامههای دستنویس توسط انجمنهای مخفی زنان آغاز شد و به مبارزه وسیعی برای جلب توجه جامعه به زیست تبعیضآمیز زنان کل کشور تبدیل شد. نخستین نشریههای زنان، از جمله: «دانش، در ۱۲۸۸ شمسی ۱۹۱۰میلادی» و «شکوفه در ۱۲۹۲ شمسی ۱۹۱۴ میلادی» منتشر شدند.
بسیاری از فعالان جنبش حقوق زن نظیر؛ صدیقه دولتآبادی که ماهنامه زبان زنان را در سالهای ۱۲۹۷ شمسی ۱۹۱۸ میلادی منتشر میکرد، اقدام به تاسیس مدارس دخترانه نیز کردند. در فضای اجتماعی و سیاسی آن دوره اینگونه فعالیتها خطرات بسیاری برای فعالان حقوق زنان در برداشت. اداره روزنامه و مدارس دخترانه مدام مورد تهدید، سنگ اندازی و غارت گروههای فالانژ قرار میگرفتند. بهطور مثال؛ صدیقه دولتآبادی به جرم تاسیس مدرسه دخترانه مکتب خانه شرعیات در اداره فرهنگ زندانی شد، مورد ضرب و جرح قرار گرفت و از خانوادهاش تعهد گرفتند که بعد از این اقدامی در این زمینه نکند. یکی دیگر از اولین نشریات زنان، جهان زنان بود که نارش آن فخر آفاق پارسا (مادر فرخ رو پارسا، نخستین وزیر زن در دوران محمدرضا شاه) بود مجله جهان زنان پیشقدم مبارزات علنی با متعصبین مذهبی، قشریون و مخالفان آزادی زنان بود با اینحال، از نخستین روز انتشار مجله زنان، علما و روحانیون و متعصبین مذهبی آنرا مخالف دین و اسلام دانسته و نوشتههایش را گمراه کننده میدانستند. به همین سبب نیز، آفاق پارسا از مشهد به تهران تبعید شد. نشریه در تهران نیز سبب غوغا شده و جمعی آنرا مخالف دین و مذهب دانسته و خواهان مجازات مؤسس و ناشر مجله گردیدند و بالاخره منتهی به تبعید فخر آفاق پارسا و همسرش به اراک گردید.
زنانی نظیر صدیقه دولت آبادی و آفاق پارسا ساختار پدرسالارانه جامعه ایران و نظم اجتماعی موجود را به مبارزه میطلبیدند.
مفهوم برابری، تهدیدی برای نظم سلسله مراتب اسلامی است که بر حقوق متفاوت زن و مرد استوار است با توجه به این زمینه فرهنگی-اجتماعی و مذهبی است که میتوان تقابل شدید بنیادگرایان اسلامی را نسبت به فمینیستهای ایران در گذشته و زمان حاضر درک کرد.
به هر رو، علیرغم شرایط خطرناکی که پیشگامان مبارزه برای حقوق زنان در آن به سر برده و فعالیت میکردند، آنان همچنان به مبارزه خود ادامه دادند.
دو تحول عمده در این دوره تأثیرات متضادی بر جنبش زنان باقی گذارد. این دو تحول عبارت بودند از: وقوع انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ در روسیه و به قدرت رسیدن رضا شاه در ۱۲۹۹ شمسی، (اوائل دهه ۱۹۲۰ میلادی).
تحولات انقلاب روسیه بر جنبش زنان نیز تأثیر گذاشت و آن را رادیکالیزه کرد. اعلام برابری حقوق زن و مرد در زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به عنوان یکی از نخستین اقدامات دولت نوبنیاد شوروی و بهخصوص، فرمانهای متعددی که با هدف آزادی زنان در جمهوریهای آسیائی شوروی صادر شد، الهام بخش فعالان حقوق زن در ایران بود. این واقعیت که چنین تحولاتی از یک دولت سوسیالیستی نشأت می گرفت، جاذبه ایدههای سوسیال-دموکراسی و سوسیال-فمینیستی در میان پیشگامان حقوق زن را افزایش داد و مبارزه زنان و خواستههای آنان از جمله اختیاری بودن حجاب، دسترسی به آموزش و حقوقشان در خانواده را شدت بخشید.
سه سازمان زنان با گرایشات سوسیالیستی آغاز به کار کردند. نخستین آنها جمعیت نسوان وطنخواه ایران، به ریاست انتخابی محترم اسکندری در ۱۲۹۸ شمسی ۱۹۱۹ میلادی بود. جمعیت تحقق اهداف زیر را سرلوحه کار خود اعلام کرد: تاکید بر قوانین و شعائر اسلامی که بیتردید به قصد ساکت کردن مخالفت روحانیت اعلام می شد٬ افزایش آموزش و پرورش دختران؛ سوادآموزی در بین زنان؛ تشکیل بیمارستانها برای زنان و مراقبت از دختران یتیم؛ تشویق صنایع ملی؛ و تشکیل اتحادیههای تعاونی.
سخنرانیها و انتشارات جمعیت علیه حجاب و در حمایت از آموزش زنان، آنرا هدف خصومت و حملات بعضی روحانیون قرار میداد. بعضی روشهای جمعیت برای جلب توجه جامعه به شرایط تبعیضآمیز و تحقیرآمیززندگی زنان و آموزش جامعه، کاملا ابتکاری، شجاعانه و منحصر به فرد بود. بهطور مثال، محترم اسکندری و یارانش دست به سوزاندن یک جزوه ضد آزادی زن در ملا عام زدند که توسط یک روحانی انتشار داده شده بود و برای این کار بازداشت شدند. در یک مورد دیگر، «جمعیت» به قصد جمع آوری کمک مالی برای تأسیس یک کلاس سوادآموزی برای بانوان، یک نمایش تئاتری ترتیب داد. حدود ۳۰۰ زن برای تماشای نمایش حضور پیدا کردند، اما پلیس اجرای نمایشنامه را متوقف و زنان را پراکنده کرد. روز بعد، خانه ای که محل اجرای نمایش بود مورد حمله و غارت اوباش و صاحبخانه، نورالهدی زنگنه، مورد ضرب و جرح قرار گرفت. ظاهرا یک روحانی محل، فتوای حمله را صادر کرده بود، چراکه «تشکیل کلاسهای سودآموزی را حرکتی در جهت بیحجاب کردن زنان میدانست.» با اینحال، اقدامات شجاعانه جمعیت سبب جذب بسیاری زنان روشنفکر به آن شد.
دومین سازمان٬ سازمان زنان سوسیالیست، زمانی تشکیل شد که یک گروه از زنان مارکسیست از جمعیت نسوان وطنخواه جدا شده و جامعهای تحت عنوان «بیداری ما» ایجاد کردند.
عبدالصمد کامبخش در این رابطه می نویسد که «حزب کمونیست در گروههای زنان و سایر گروههای دیگری که او اتحادیههای فرهنگی مینامد، فعال بوده، و با آنکه حزب به تدریج در رهبری این اتحادیهها اکثریت یافت، و بهطور موثری از آنها استفاده کرد، اما کار اصلی حزب بر گروههای سیاسی متمرکز بود.» ین تمایزگذاری بین کار فرهنگی و سیاسی بهخوبی نشان میدهد که صرفنظر از آنکه فعالیتهای فکری و تشکیلاتی جمعیتهای زنان در چه حد و با چه کفایت و با چه تأثیر اجتماعی صورت میگرفت، به هر حال، «کار سیاسی» محسوب نمیشد و توانایی آنها برای رهبری مبارزه حقوق زنان بهرسمیت شناخته نمیشد، مگر آنکه زیر چتر حمایت پدرسالارانه حزب کمونیست قرار داشته باشند.
سومین سازمان مهم زنان که پس از ۱۹۱۷در ایران تشکیل شد پیک سعادت نسوان بود. گروهی از زنان مارکسیست، پس از نخستین کنگره حزب کمونیست ایران در بندر انزلی در ۱۹۲۰پیک سعادت را بنا نهادند. این سازمان میکوشید از طریق تشکیل کلاس سوادآموزی و خیاطی، مدارس دخترانه، کتابخانه و انتشار نشریه، بیانگر خواستهای زنان طبقات مختلف باشد. «جمعیت پیک سعادت نسوان» مجلهای نیز به همین نام انتشار داد و خدمت بزرگی به آگاهی و روشن شدن افکار زنان ایران کرد، زیرا خوانندگان آن منحصر به رشت و حتی گیلان نبودند. مجله پیک سعادت از نخستین نشریههای کمونیستی در ایران شناخته میشود. چند تن از فعالان جمعیت پیک سعادت نسوان، از جمله جمیله صدقی و شوکت روستا بعدها در حکومت رضاشاه هر یک به چهار سال زندان محکوم شدند.
بین سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰ میلادی بیش از ۲۰ نشریه زنان با خواستهای مشخص فمینیستی و در انتقاد به شرایط خفت بار زن در خانواده و اجتماع انتشار مییافت. در کشوری که انتشار روزنامهها تاریخ چندان طولانی نداشت، صف تعداد نشریات مدافع حقوق زنان میتواند بیانگر وجود یک جنبش نسبتا نیرومند فمینیستی باشد.